نسل سوخته یا کرکر خنده
 
S.E.V.E.N.SEA
 
 

اما جنگ به همین وضعیت قرمزش بسنده نمیکرد!
گاهی اوقات چیزهایی در وضعیت سفید بود که دوست داشتی یکی از آن راکت ها یکراست بر فرق سرت بیاید و راحتت کند, شاید بپرسید از بمباران بدتر چه چیزی میتواند باشد؟
آنهایی که مثل من محکوم به ساعتها انتظار در صف شیر بودند , درک خواهند کرد!
ما شصتی ها هنوز زنبیل های صف شیر را فراموش نکرده ایم!
گاهی اوقات این زنبیل ها تا قیامت گذاشته میشدند!
از آمدن ماشین شیر هم که خاطره ای جز هجوم چنگیز خان مغول و له شدن برایم نمانده است!
نانوایی ها هم که دست کمی از شیر فروش ها نداشتند!
...
اما می رسیم به تفریحات این قشر:
از آدامس خرسی و کارت بازی و خودکار چهار رنگ (که داشتنش مایه مباهات در مدرسه بود) و پاک کن پلیکان(نیم آبی و نیم قرمز) که بخش خودکار پاک کن اش یک ترکمان حسابی را نثار دفترت میکرد و لیوان هایی که کش می آمد و مثل آکاردئون
باز میشد که بگذریم,
بازی هایمان محدود بود به هفت سنگ(که شاید در کل محله یکی از بچه توپش را داشت) و شش خانه و قایم موشک...که معمولا پس از هر بازی اگر خودمان خودمان را شل وپل نمیکردیم
کتک جانانه ای را از مادر گرامی بدلیل کثیف کردن لباسهایمان دریافت میکردیم!
...
یکی از عجایب آن دوره نم کشیدن سواد دانشمندان بود...
انگار خدا در این دهه قدرت اختراع را از بشر گرفته بود!
می پرسید چرا؟
پاسخش این است:
از تمام اسباب بازی های اتوماتیک این دوره
و موبایل هایی که حتی ظرف هم میشورند و لپ تاپ های یک ترا و i pod و پلی استیشن و عینک سه بعدی,
خدا حلال کند, یک تلویزیون سیاه وسفید Beller نصیب شصتی ها شده بود
که اگر امروز روشنش میکردی شاید فردا تصویری را نشان میداد!
راستی این تلویزیون ها ثابت کردند که سرعت صوت یکی دو ساعت زودتر از نور به گوش ات خواهد رسید!
یکی از آپشن های مهم این تلویزیون ها این بود که درش قفل میشد!
و این یعنی محرومیت از همان نیم ساعت امید زندگی ات :برنامهء کودک!(یاد خانم خامنه ای بخیر!)
اما اگر سعادت نصیبت می شد و میتوانستی این برنامه را ببینی
انگار که دنیا را فتح کرده باشی!
اما با جرات تمام میگویم که همان چند دانه کارتون زمان بچگی مان به تمام برنامه های مزخرف تلویزیون و ماهواره می ارزد!
پسر شجاع.بامزی.پلنگ صورتی.الفی.بارباپاپا.تام و جری.مهاجران.مزرعه داران.خانواده دکتر ارنست(آقای پتیبل که هنوز عاشقشم).بچه های آلپ.نل وسباستین.حنا دختری در مزرعه. باخانمان(پاریکال رو همه یادشونه).چوبین(برونکا که وقتی میومد واقعا میترسیدیم).کاراگاه کجت(آخر صاحب این دست اعصاب خورد کن رو که گربه اشو نوازش میکرد ندیدم!). فوتبالیستها(که توپشون میرفت تو اسمون و تا هفته دیگه تو هوا میموند).خونهء مادربزرگ(مخمل هنوز خاطرهء نوستالژیکمه).بابا لنگ دراز(جودی آبوت با اون موهای بامزه اش).هادی و هدی (آق بابا هرگز از ذهنم نمیره)قلقلی(که نفهمیدیم لال بود یا حرف نمیزد).چاق و لاغر(آه...با این دیگه خدایی اشکم در اومد!)یاد همشون بخیر!
حالا تمام اینارو مقایسه کنید با عمو پورنگ و فیتیله جمعه تعطیله و خاله سارا و عمه صغرا و دایی جعفر و پسر خاله غضنفر...(تلویزیون ایران شورش رو در آورده) !
...
اما یه چیز دیگه ایی هم که جزء تکنولوژی اونموقع بود ولی تو هر ده تا خونه یکیشو داشتن , که هنوز اون بازی هواپیمایی اش که تا پیش خدا میرفت رو یادمه!
لعنتی هیچ وقت تموم نمی شد!...آتاری بود!
...
خلاصه همه اینا رو گفتم که بدونید
که ما قانع بودیم و با تمام سختی هایی و نبودن امکانت می ساختیم
دلمون به همبن چند تا چیز ساده خوش بود!
دعوا هامون الکی و دوتی هامون عمیق بودن!
مهمترین فاکتور یه دهه شستی اینه که احترام کوچکتر بزرگتری رو رعایت میکرد!
چیزی که بچه های امروز با این همه نعمت و راحتی بلد نیستن



ارسال شده در تاریخ : 19 آبان 1391برچسب:, :: 22:29 :: توسط : NoBoDY

درباره وبلاگ
جهت ترویج طنز و شادی و تفریح سالم در جامعه هر نوع کپی برداری ، بلند کردن ، کِش رفتن مطالب و تصاویر وبلاگ آزاد میباشد . زندگیــــــــــــــــــــــــتون پیـــــــــــــــــــــــــروز
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان S.E.V.E.N.SEA و آدرس SEVENSEA.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 171
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 181
بازدید ماه : 1442
بازدید کل : 196211
تعداد مطالب : 240
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

کد موزیک می خوای؟

دریافت کد جملات شریعتی